۱۳۹۵ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

ششم اردیبهشت ، سالروز یافتن پیکر بی جان سرتیپ افشارطوس !




این سر که نشان سرپرستی است ... آزاد و رها ز قید هستی است

با دیده عبرتش ببینید ... کاین عاقبت وطن پرستی است




ششم اردیبهشت ۱۳۳۲ ، یافتن پیکر بی جان سرلشکر( سرتیپ ) افشار طوس و ادای احترام سربازان به وی

---------------------------------------

کدخدا گفت : قبلا قرار نبود سرتیپ افشار طوس کشته شود ولی روز چهارشنبه دوم اردیبهشت ۳۲ سرتیپ مزینی و سرتیپ منزه به ده امیرعلایی آمدند و پس از گفتگو با کدخدا، همان دو اسب را آوردند، سرتیپ مزینی با کدخدا به محل اختفای تیمسار رفت و سرتیپ مزینی، سرگرد بلوچ قرایی را احضار کرد و به او دستور داد فورا قتل را انجام دهد سرتیپ مزینی از بالای تپه ناظر انجام قتل بود و پس از خاطر جمعی از پایان عمل، کلاه تیمسار افشار طوس را از بلوچ قرایی گرفت و نزد سرتیپ منزه که داخل ماشین بود آورد. پرسیدم :آیا سرتیپ مزینی در محل « غار تلو » با تیمسار افشار طوس صحبتی هم کرد ؟

کدخدا گفت : در تمام آن مدت، چشم و گوش و دهان و دست و پای تیمسار افشار طوس بسته بود و سرتیپ مزینی با ایشان صحبتی نکرد. تیمسار افشار طوس اصلاً نمی دانست در کجا زندانی است، در گوشه غار می نشست و چیزی نمی خورد و در تمام مدت غیر از چند عدد تخم مرغ، چیز دیگری نخورده بود. حتی موقع رفع حاجت با دست و پای بسته با هدایت بلوچ قرایی با افشار قاسملو از غار خارج می شد و با زجر و ناراحتی رفع حاجت می کرد. در موقع انجام قتل ، طنابی را به گردن تیمسار افشار طوس بستند ، یک طرفش را کدخدا و طرف دیگر را افشار قاسملو می کشیدند و چون می خواستند کار را هر چه زودتر تمام کنند، بلوچ قرایی یک لنگه جوراب تیمسار افشار طوس را از پایش در آورد و به دهان او فرود کرد و با سمبه تفنگ آن قدر فشار داد تا جوراب راه حلقوم را مسدود کرد !

از کدخدا پرسیدم چرا ایشان را در مسیر جوی آب دفن کرده اید ؟ 
گفت : سرتیپ مزینی آن محل را برای این انتخاب کرده است که با سپری شدن چند هفته و سبز شدن علف و سبزه روی قبر هیچ کس نتواند محل دفن را در آینده پیدا کند.

سربازان نهر را به اندازه دو وجب کنده بودند که لباس و کمربند نظامی تیمسار افشارطوس دیده شد... سربازان که لباس و دستهای بسته تیمسار افشارطوس را دیده بودند با صدای بلند " اشهدان لا اله الا الله " می گفتند. سربازان را دور آن قبر جمع کردیم و گفتم : بچه ها این تیمسار بی گناه را بدون نماز دفن کرده اند، هر کدام از شما نماز میت می دانید بخوانید. این دستور من برای تقویت روحیه سربازان و ادای احترام به یک تیمسار بود . همگی پشت سر یک سرباز ، نماز میت خواندند.
.
خاطرات من - حسینقلی سررشته - ص ۷۰









متهمان به قتل سرتیپ افشارطوس را آزاد کردند !

.
۱۲ شهريور ۱۳۳۲ ( ۱۶ روز پس از براندازي دولت مصدق ) دادسراي تهران متهمان به ربودن و قتل سرتيپ افشارطوس رئيس شهرباني حكومت او را بدون صدور اعلاميه و ذکر دليل آزاد کرد که باعث تعجب مردم شد. 
 .
برخي از اين متهمان که دربازداشت بودند قبلا اعترافهايي هم كرده بودند و اين اعتراف ها و دلايل جرم در روزنامه ها انتشار يافته بود. 
.
اصحاب نظر همان زمان آزاد شدن آنان را يك مداخله عريان سياست در امر قضاء خوانده بودند. 
 .
ربودن افشارطوس با هدف زهر چشم گرفتن از دكتر مصدق، سنجش آمادگي سازمانهاي اطلاعاتي کشور ( اطلاعات پليس و رکن دوم ستاد ارتش ) و مقدمه كودتا بر ضد او بود.
.
برگرفته از تاریخ ایرانیان به قلم دکتر نوشیروان کیهانی زاده









حالا از كتاب خاطرات شعبان جعفری در باره قتل افشارطوس بخوانید :


« قضیه اینه كه حسن خطیبی با این افشار طوس خیلی رفیق بود. اونوقت افشار طوس را دعوت می ‌كند تو خونه‌اش. تیمسار بایندر و تیمسار منزه و تیمسار مزینی، یكی دوتا دیگه‌ام شخصی بودن كه اونا حالا اسمشون در نظرم نیست... اینارو دعوت می‌كنه تو خونه. شب كه میرن تو اون خونه، خدمت شما عرض كنم كه نمی‌ دونم چی به خورد این میدن، چیكارش میكنن، یا آمپولش می ‌زنن كه .. .»
س- گویا با اتر بی‌ هوش می ‌كنند.
ج- آره درسته !

( صفحه  132 )
 

امیر كچل ( امیر رستمی ) یكی از اوباش میدان شاه و نوچه شعبان جعفری، به كمك مرشد آمده و داستان را اینگونه در كتاب ادامه می ‌دهد : « ... ما اینو بردیمش تو اون غار " تلو"، بستیمش به یه جا. بعد ما غذا درست می‌كردیم به اون نمی‌دادیم... احمد آشپز و بلوچ قرائی را میگیرن. افشار طوسم اون دم رودخانه یه گودال كنده بودن و همونجوری حالا زنده زنده یا مرده، خفه ش كرده بودن. یه سر طنابو این گرفته بود و یه سر طنابو اون، انداختش تو گودال، خاكم ریخته بودن، یه سنگم گذاشته بودن روش...»

( ص 133 شعبان جعفری )
 .







       
بهار ۱۳۳۲ رونمایی از نخستین نقشه کودتا. کشتن سرلشکر افشارطوس بخشی ازبرنامه کودتا بود.

------------------


در کتاب « امپراتوری و همسایگان » چنین می خوانیم :« دستگاه اطلاعاتی بریتانیا، MI6و سازمان اطلاعاتی ایلات متحده ، بی گمان در [ ربودن و کشتن افشارطوس ] نقش داشتند، اگرچه جزئیات درگیری آنها همچنان محرمانه است. »


درگزارش فروردین ماه پایگاه سیا درتهران ( پس از رایزنی سفیر آمریکا با نماینده دربار برای برکناری مصدق و گماردن زاهدی ) می خوانیم: 


در ۱۶ آوریل ۱۹۵۳/۲۷فروردین ۱۳۳۲ - «یک نماینده ی دربار( حسین علاء ) کوشیده است که پشتیبانی ملا کاشانی ( رییس مجلس ) را ازبرنامه ریزی برای برکناری مصدق که به نظر می رسد شاه آن را پذیرفته باشد، به دست آورد: 


۱) کاشانی نامه ای به شاه نوشت وبه او یادآورمی شود که با توجه به بی قانونی چیره برتهران و تهدید نمایندگان مجلس، مجلس توانایی انجام کار را ندارد. 


۲) همزمان با آن، همان نماینده ی دربار، شاه را برخواهد انگیخت که فرمانی صادرکند که با بهره گرفتن ازنامه ی کاشانی، مصدق را برکنارو ژنرال زاهدی را به«فرماندارامنیت عمومی» برخواهد گزید تا امنیت را برقرارکند ومجلس بتواند نخست وزیر شایسته و توانایی را در یک فضای بدورازخشونت برگزیند.»  


ربودن افشارطوس سه روز پس ازاین گزارش روی داده گواهی است براین که برنامه ای درکار بوده که همین رویداد را بهانه ای برای پذیرفتن «بی قانونی چیره برتهران بخوانند. استفن دوریل، با نام بردن از پنج پژوهش گر سرشناس دیگر درزیرنویس، «راهکارتازه» بریتانیا وایالات متحده را برای براندازی مصدق چنین ترسیم می کند :   


« درماه آوریل (۱۹۵۳ فروردین ۱۳۳۲) برنامه ی تازهای برای وادارکردن مصدق به کناره گیری، به راه افتان. تصمیم گرفته شده بودکه با ربودن مقامات و سیاست مداران کارساز، هرج و مرج ونا امنی ایجا کنند ... دربیستم آوریل ( ١٩۵٣ ، ۱اردیبهشت  ۱۳۳۲ )، ژنرال افشارطوس، رییس پلیس ( شهربانی ) وفادارونیرومند، پس از آگاه ساختن مصدق پیش از رفتن به یک دیدارمرموز ناپدید شد ... بقایی و دوست بسیار نزدیک او، حسین خطیبی، که افشارطوس در ١٩ آوریل از منزل او ربوده شده بود، مستقیما درگیر بودند. افسران هوادار شاه در ارتش که برای برادران رشیدیان کار می کردند، مسئول آدم ربایی ها بودند.»


گزارش پایگاه سیا در ۳۰ آوریل ۱۹۵۳ /۱۰ اردیبهشت ۱۳۳۲ ، درِ هر گفت وگویی را درباره ی چرایی کشتن افشارطوس می بندد: 


« [ نام ها سیاه شده ] گفت که محمود افشارطوس، رییس شهربانی، به دست [ نام ها سیاه شده ] به نمایندگی از سوی افسران بازنشسته کشته شده واین کشتن بخشی از برنامه ی کودتا است. [ کسانی که نام شان سیاه شده ]، دیروز به تهران رسیدند تا با ترور مصدق، نخست وزیر، فاطمی، وزیر خارجه و سه تن دیگر، راه کودتا را هموار سازند.» 


درباره ی این که چه کسانی در ربودن و کشتن افشارطوس دست داشته اند، نوشتارهای بسیاری در دست است. برخی بر این باورند که مظفر بقایی و یارانش سردم داران این کار بوده و زاهدی وگروهی ازافسران وفادار به دربار نیزبا بقایی همکاری داشته اند. دیگران، انگشت اتهام را به سوی برادران رشیدیان دراز می کنند و نیزاز زاهدی و همان افسران نام می برند. راستی هرچه باشد، دراین بهای گفت وگو نیست که رییس شهربانی وفادار به مصدق را که جایگاه مهمی در چیرگی دولت برامنیت و آرامش پایتخت می داشته، با برنامه ای از پیش ریخته شده، ربودند و کشتند.


سوداگری با تاریخ، پاسخی به « آسیب شناسی یک شکست » علی میرفطروس، محمد امینی، ص ۳۱۱، ۳۱۶-


 

 

در همین راستا :



حمیدرضا مسیبیان : سرلشکر محمود افشارطوس ( + تصاویر و مدارک )
http://jebhemelli.net/?p=1218


ماجرای ربوده ، شکنجه و کشته شدن سرتیپ افشارطوس به دست مزدوران « پادشه خوبان » !
http://666sabz.blogspot.be/2015/04/blog-post_28.html


رابطه اوباش جمهوری اسلامی با شعبان بی‌ مخ !
http://666sabz.blogspot.be/2012/05/blog-post_629.html



قابل توجه کسانی که شناخت درستی از « دوران طلایی پهلوی » ندارند !

 







هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر