۱۳۹۴ مرداد ۵, دوشنبه

ماجرای آهنگی از مرتضی پاشایی


این داستان کاملا واقعی است !

پارسال ، داشتیم با چند تن از دوستان ( دختر و پسر ) میرفتیم گشت و گذار به کنار دریا در شمال بلژیک.

به دوستان گفتم که آهنگ های درخواستیشون رو بدن که من روی یک « سه ده » ( CD ) ضبط کنم که در مسیر راه گوش کنیم. جمع آهنگ ها شد در حدود 25 تا.


دیدم که 25 آهنگ هم کمه و هم حیفه که یک « سه ده » ( CD ) رو با 25 تا آهنگ پر کنم ، رفتم روی این سایتهای آهنگ های ایرانی و چندین آهنگ جدید هم ضبط کردم.

توضیح کوچک : من خودم از این آهنگ های جدیدی که تو ایران میخونن زیاد خوشم نمیاد و این آهنگ ها رو فقط برای دوستان پر کردم و چون خواننده ها رو هم نمیشناسم ، سی چهل ثانیه اول هر آهنگی رو گوش میکردم و اگه میدیدم قشنگه و بدرد مسافرت میخوره ، ضبطش میکردم.

خلاصه توی راه ، هر آهنگی که خود دوستان گفته بودند رو گوش میکردند و هر آهنگی رو که من سر خود ضبط کرده بودم رو ، میگفتن اه اه این چیه ضبط کردی ، بزن آهنگ بعدی !

این ماجرا گذاشت تا مرتضی پاشایی فوت کرده بود و یه روز یکی از همون دخترها رو دیدم که با آه و ناله و سر تکون دادن ، داره یه آهنگ رو گوش میکنه. 

پرسیدم چی داری گوش میدی که اینجوری از خود بی خود شدی ؟

گفت : مرتضی پاشاییه ، دوستم از ایران برام وایبر کرده !

تا گوش کردم دیدم ، یکی از همون آهنگهاییه که من پارسال ضبط کرده بودم و همین خانم میگفت اینا چیه ضبط کردی ، بزن بره آهنگ بعدی !

بهش گفتم ، قبول نکرد ، گفتم بیا تو ماشین و دوباره « سه ده » ( CD ) رو گذاشتم و دونه دونه آهنگ ها رو زدیم جلو و دیدیم که 5 تا از آهنگ های مرتضی پاشایی ، از جمله همون یکی توی « سه ده » ( CD ) بود. همشون رو هم خود همین خانم میگفت بزن بره جلو ، این چرت و پرتها چیه ضبط کردی !

 .

در همین راستا :


.
کدام یکی مظلومتر بود ؟
http://666sabz.blogspot.be/2014/11/blog-post_16.html





.
.







.


۱۳۹۴ مرداد ۴, یکشنبه

پیامی که برای بالایارها فرستادم !



بالایار گرامی ، درود بر شما
چنانکه خودتان بخوبی میدانید ، انصار شاه الله ، با منفی دادنهای گروهی و حساب شده ، نظرهای مخالفان خود را محو میکنند تا نظرهای زیر لینک ها ، همگی از خودشان باشد.
انصار شاه الله ، کلا هر قانونی را دور زده و از آن به نفع خود  ( سو ) استفاده میکنند.
خواهشن ترتیبی دهید که در صورت منفی باران نظرها ، باز هم محو و پنهان نشوند تا تیر انصار شاه الله ، به سنگ بخورد و نتوانند صدا و انتقادات مخالفان را سانسور کنند.


۱۳۹۴ تیر ۲۴, چهارشنبه

تبریک و تسلیت



در قرارداد اتمی، مردم ایران هم پیروز شدند و هم باختند و به این دلیل باید به این ملت تبریک و تسلیت را به طور مخلوط گفت.

ما میلیاردها دلار باختیم و فقر هسته ای و کیک زرد و زهرآگین « غنی سازی » را ماموران رژیم ایران به ملت هدیه دادند و در این راه دانشمندان فیزیک اتمی کشورمان را به دست خود ترور کردند و معترضین به برنامه هسته ای را به زندان ها انداخته و شکنجه ها و چه بسا اعدام هم کردند. آن زمان ها صداهای شوم شان با شعار فناوری هسته ای حق مسلم ماست، گوش هر شنونده ای را کر می کرد و زبان مخالفین آن را از گلو در می آوردند و اکنون کلاه امیرکبیر بر سرگذاشته و می گویند که پیروز شده اند. رو که نیست. سنگ پای کجاست ؟

فردا و پس فردا، لباس داریوش بزرگ و کوروش کبیر هم بر او می پوشانند. اگر عرضه و جراتش را دارند لباس محمد، پیغمبر خود را که از غزوات پیروز بر می گشت، بر ظریف و یا خامنه ای بپوشانند. چرا امیر کبیر که یک فرد ملی بود و روشنفکر زمان خود ؟

پیروزی ما ملت ایران این است که توانستیم با دست خالی، اما با مبارزه پیگیر خودمان، رژیم را به عقب نشینی واداریم و مجبورش ساختیم تا برنامه خطرناک و ضد بشری و ضد زیستگاهی اتمی خود را تعطیل کند و آرزوهایش بر باد رود. جمهوری اسلامی با خفت و خواری و در اوج درماندگی در برابر تحریم های جهانی و تحریم و بی مهری ملت ایران و با توجه به خالی بودن صندوق های دزدی شان به بسته شدن پایگاه های اتمی تن دادند و این یک پیروزی بزرگ برای ملت بزرگ ایران است و جای تبریک گفتن دارد.

ملت ایران حق دارد به هر بهانه ای به خیابان ریخته و به شادی و پایکوبی بپردازد. شخصا خودم را در شادی ملتم شریک می دانم. اما متاسفانه این رژیم زهر خودش را در جای دیگر و با نقض آشکار حقوق بشر، به بدنه جامعه ما تزریق خواهد کرد و به بند و بست ها ادامه خواهد داد.

تا فرصت است و تـنور گرم است، باید این روزها در خیابان های تهران رقصید و روسری ها را به کنار انداخت و خواهان آزادی همه زندانیان سیاسی شد.


گوشه ایی از مقاله انور میرستاری

کنشگر سیاسی ، اجتماعی و محیط زیستی ساکن بلژیک





۱۳۹۴ تیر ۱۸, پنجشنبه

پاسخ به یکی دیگر از مغلطه های معروف سلطنت طلبان « گناه پدر را به پای پسر نمی نویسند » !



سلطنت طلبان  معقولی هم وجود دارند که حکومت پهلوی را مقدس ندانسته و ایراداتی را هم به آن وارد میدانند و در آخر سخنان میفرمایند که گناه پدر را به پای پسر نمی نویسند و شاهزاده رضا پهلوی مسئول اشتباهات پدر نیست.

تا اینجا ، سخن این هم میهنان سنجیده است ، بشرطی که سخنانشان به همینجا پایان یابد ولی متاسفانه در بینابین حرفها چیزهای دیگری گفته میشود که همین سخن معقولشان را هم نفی میکند و نقاب آزادمنشی را از رخشان برمیدارد .

برای نمونه از کوروش و داریوش هخامنشی گرفته ، یعقوب لیث صفاری ، نادر شاه افشارتا شاه عباس صفوی ، پلی زده و شاهزاده رضا پهلوی را وارث همه اعتبار و افتخار و رشادت و شهامت و سیاست و کشور گشایی آن بزرگواران مینامند.

سپس پای شاهان پهلوی را به میان کشیده و از فن آوری و خدماتی که در طی دوران پادشاهی رضا شاه انجام شد ، سخن رانده تا یواش یواش به محمد رضا شاه میرسند و شروع میکنند از آزادی های اجتماعی آن زمان سخن راندن ، و در گرماگرم سخنان خود حسرت  قیمت دلار و قیمت عرق سگی و سیرآب شیردون و کاباره های لاله زار با رقص عربی را میخورند.

و در آخر سخن ، تاکید میکنند که ملت ایران نمک نشناس و بی لیاقت هستند !

(( و اگر سخنانشان به همینجا پایان یابد ، باز هم جای شکرش باقی است ولی به یک باره آب پاکی را روی دست کسانی که هنوز کور سوی امیدی به سلطنت طلبان بسته اند ،
میریزند و میگویند که اگر شاه شدت عمل بیشتری داشت و تعداد شکنجه و اعدامها را بیشتر میکرد ، هیچگاه « شورش پنجاه هفت » رخ نمیداد !

همین افسوس خوردن که چرا شاه بیشتر شکنجه و اعدام نکرد ، بخوبی نشانگر این است که اگر اینبار حکومت بدست این عزیزان بیافتد ، به کسی رحم نخواهند کرد ! ))

پرسشی که پیش می آید این است که چطور میشود که همه بزرگی و افتخارات شاهان پیشین از کوروش بزرگ گرفته تا شاه عباس صفوی به پای شاهزاده رضا پهلوی نوشته میشود ولی گناهان و پدر و پدر بزرگ خودش به پایش نوشته نمیشود ؟؟؟!!!

چطور میشود که شاهزاده رضا پهلوی میراث دار کوه سوراخ کنی و پل زنی در زمان رضا شاه است ، میراث دار قیمت سیراب شیردون و عرق سگی در زمان محمد رضا شاه است ولی استبداد پدر و پدر بزرگش به ایشان ربطی ندارد ؟؟؟!!!

و همین حضرات زمانی که از دگراندیشان نام میبرند ، آنها را میراث دار اجدادشان هم میدانند ، برای مثال همین چند روز پیش ، سلطنت طلب فرهیخته ایی گفت :

« یعنی حاج ممد السلطنه مصدق ره موقعی که اجداد قاجارش با رعایایش مانند احشام رفتار میکردن این همه آزادیخواهیش را کجا پنهان کرده بود ؟؟؟ !!!! »

یا یکی دیگر همین دیروز گفت :

«
بهرام مشیری خودش تو یکی از ویدئوهاش میگه جدش و عموش از علمای شیعه و آخوند بودند »


با این حساب میبینیم که همان دسته از سلطنت طلبان معقول ، همه را وارث گناهان پدر جدشان میدانند و ایشان باید پاسخگوی گناهان اجداد خود باشند ولی بمحض اینکه نوبت به شاهزاده رضا پهلوی میرسد ، ایشان حتی پاسخگوی خیانت ها و جنایت های پدر خودش هم نیست !!!


بزرگان ایرانزمین میفرمایند :

یک بام و دو هوا گشته در جهان .... شغل و پیشه سلطنت طلبان

تو نیز بهوش باش ای جوان .... مخور فریب سلطنت طلبان





یک نمونه :

نام خانوادگی اشخاص پاک و عکس کاربریشان با عکس دیگری عوض شده تا نقض حریم خصوصی نشود
.
 


نمونه دوم :



نمونه سوم :


.
.






در همین راستا :



پاسخی به یکی از مغلطه های معروف سلطنت طلبان ! 
http://666sabz.blogspot.be/2014/02/blog-post_6.html


.
رضا پهلوی ، پسر ناخلف محمد رضا شاه ! 
http://666sabz.blogspot.be/2012/05/blog-post_25.html

.


برای آنانی که شناخت درستی از « دوران طلایی پهلوی ندارند »
http://666sabz.blogspot.be/2015/06/blog-post_22.html



وا مصیبتا ، در بین اپوزیسیون تفرقه افتاد !
http://666sabz.blogspot.be/2015/06/blog-post_5.html



تکه کلام شاه اللهی ها :
http://666sabz.blogspot.be/2011/12/blog-post_26.html


ایرانی ها ، علت واژگون شدن کشتی کستا کونکوردیا را پیدا کردند !
http://666sabz.blogspot.be/2012/07/blog-post_06.html



آخرش سلطنت طلبان را چه صدا کنیم !
http://666sabz.blogspot.be/2012/09/blog-post_8.html



حزب الله ، شاه الله ، پیوندتان مبارک !
http://666sabz.blogspot.be/2014/02/blog-post_1555.html











۱۳۹۴ تیر ۱۵, دوشنبه

برای نخستین بار در جهان !






زمانی که مجری قانون ، سرگرم اجرای حکم الهی است ...







سخنی از دکتر مصدق : در واقع دولت کارگر و ملت کارفرما است !






من به عنوان نخست وزیر ایران به همه اعلام می کنم که وظیفه ی حکومت یک کشور به بهشت بردن مردم نیست !

وظیفه ی حکومت، استفاده ی صحیح از منابع کشور جهت ایجاد بهترین رفاهیات برای شهروندان است !

در واقع دولت کارگر و ملت کارفرما است ؛ ما وظیفه نداریم به اجبار به مردم امور سیاسی و مذهبی را تحمیل کنیم !

ما فقط آنجایی که نظم و قانون رعایت نشود حق مداخله داریم...

برخی از روحانیون از من میخواهند حجاب اجباری برقرار کنم و کاباره ها را ببندم !

من هرگز چنین کاری نخواهم کرد ، انسان آزاد است و حق انتخاب دارد هر کس هم نزد خدای خودش پاسخ گوی اعمالش خواهد بود و معتقدم انجام چنین اموری عواقبی بدتر خواهد داشت !




۱۳۹۴ تیر ۱۳, شنبه

روایت « دریا صفایی » از تحریف و دروغ خبرنگار بی بی سی فارسی


دریا صفایی و بی بی سی
.

.
.


- آیا رسانه‌های عمده فارسی‌ زبان مانند بی‌.بی.سی فارسی یا رادیو فردا کار شما را پوشش دادند ؟ مثلا همان‌طور که بی‌بی‌سی اسپانیولی یا پل‌سَت لهستان کار شما را گزارش می‌کردند.

دریا صفایی : اصلا. اصلا طرف من هم نمی‌آمدند. وقتی من با ساک‌های بزرگ تی‌شرت‌هام آنجا بودم، خانم “فرناز قاضی‌زاده”، گزارشگر بی.بی.سی فارسی مرا دید. همدیگر را می‌شناختیم. چون در بلژیک هم را دیده بودیم و با هم سلام علیک کرده بودیم. او دید که من تی‌شرت‌ها را پخش می‌کنم. اما انگار نه انگار. 

من یک دوست بلژیکی دارم. وقتی همه رسانه‌ها داشتند از این کار من گزارش تهیه می‌کردند، آن دوست من طرف خانم قاضی‌زاده رفت و گفت : « شما نمی‌خواهید با این خانم ( منظور من بودم ) صحبت کنید که چه می‌کند و برای چه این فعالیت‌ها را می‌کند ؟ » او هم گفت : « آدرس ایمیل مرا که دارید. عکس‌ها را برای من بفرستید ! » چون این دوست من روز قبل هم به او ایمیل زده بود و گفته بود چرا بی‌بی‌سی فارسی هیچ عکس‌العملی نشان نداد. دوست من گفت : « من که نباید عکسی بفرستم. شما باید خودتان پوشش دهید. » خانم قاضی‌زاده در پاسخ برگشت گفت : « شما چه علاقه‌ای به زنان ایرانی دارید ؟! چرا می‌خواهید در این راه فعالیت کنید ؟! » دوست من در ابتدا تعجب کرد و فکر کرد این سوال‌ها واقعی هستند و خانم قاضی‌زاده می‌خواهد انگیزه او را بداند. دوست من گفت : « من هم زن هستم و وقتی ببینم جایی حق زن ضایع می‌شود علاقمند به کمک هستم ». خانم قاضی‌زاده برگشت گفت : « نه ! این‌طور که شما فکر می‌کنید نیست ! شما در جریان نیستید و آگاه به این مساله نیستید ! » دوستم به من نگاهی کرد و من هم چون هیچ تمایلی به صحبت با فرناز قاضی‌زاده نداشتم اصلا حرفی نزدم. 





ولی کاش فقط پوشش نمی‌دادند. 

من دیدم این خانم یک فیلمی روی بی‌بی‌سی گذاشت که رسما خبر جعلی بود. یعنی این خانم دروغ گفت. ایشان گزارش تلویزیونی تهیه کرد با این مضمون که در اینجا کمپینی برای ورود زنان به ورزشگاه‌ها وجود دارد و تی شرت‌هایی هم تهیه شده است. ( با اینکه نه ما را نشان داد و نه تی‌شرت‌ها را ). 

آن وقت با یک خانم دیگری با عنوان کسی که او این کمپین را راه انداخته است شروع به مصاحبه کرد ! او به خوبی می‌دانست که من مسئول این فعالیت‌ها بودم. او شخصا هم مرا می‌شناخت. تمام ورزشگاه هم مرا می‌شناخت.

آن خانم هم که یک پرچم جمهوری اسلامی دستش بود می‌گفت :  « باید حواس‌مان باشد که فشار را خیلی زیاد نکنیم چون ممکن است میزبانی از ایران پس گرفته شود ! ». این فیلم در بى‌بى‌سى پخش شد که من لینکش را دارم. جعل خبر و دروغ تحویل مردم دادن دیگر محشر است. برای اینکه کمپین مرا خراب کند دست به دروغ‌پردازی زد و یکی دیگر را مسئول کمپین معرفی کرد.

حالت بسیار وقاحت‌آمیزی داشت. اینکه بی‌بی‌سی اسپانیایی درباره من خبر و گزارش کار کند اما بی‌بی‌سی فارسی یک کلمه درباره من ننویسد دیگر قضاوت با شما !

متن از علیرضا کیانی








سرچشمه :

 .
.

دریا صفایی از فعالیت‌هایش برای بازگرداندن زنان ایرانی به ورزش‌گاه‌ها می‌گوید

http://taghato.net/article/8897
.
.
.
برگه فیس بوکی « پیش به سوی ورزشگاه ها »

https://www.facebook.com/Letiranianwomenentertheirstadiums

.
.