عزیز من علت این تناقض خیلی ساده است! شاه هم مانند شیخ یک اصل اساسی داشت, که ان هم حفظ نظام- بخوانید حفظ منافع هیات حاکمه مفتخور و دزد و وابسته- بود . ان موقع و در زمان حضور سوسیالیستها و هنگامه قدرت جهانی احزاب سکولار و بالاخص چپ, حفظ نظام, مستلزم سرکوب سکولارها بود. بهمین دلیل هم باید باد زیر قبای آخوند میکردند و سمبلهای ارتجاع مذهبی را تبلیغ میکردند. امروز اما, منافع جماعت پهلوی پرست در تضاد با "اسلام" تامین میشود. بالاخص که به دلیل تفاوت بسیار ناچیز و میکروسکوپیک شیخ و شاه از نقطه نظر اعتقاد به دموکراسی, آزادی و حقوق مردم, اساسا این "اسلام ستیزی" تبدیل به "هویت" جریان پهلوی چی- که بشدت از بحران هویت رنج میبرد- شده است . بنابر این جریان پهلوی چی نیاز شدیدی به "اسلام ستیزی" دارد, چه برای "هویت یابی" و ترسیم نقاط اختلاف نظری ناچیزی که با آخوندها دارد و چه برای سهم طلبی از قدرت, مساله ای که بطور تاریخی سبب اختلاف در میهنمان, بین دو ستون ارتجاع یعنی شیخ و شاه میشده است. البته حتما متوجه اختلاف اساسی بین مبارزه نیروهای مترقی با هر نوع اندیشه دینی, حال چه اسلام باشد, چه مسیحی و چه یهودی یا هر دین دیگر, با "اسلام ستیزی" هستید که توسط نیروهای عقب مانده, ارتجاعی و دست راستی مذهبی از قماش نئوکانها و اوانجلیستها تبلیغ و سازماندهی میشوند و در راستای حفظ منافع کلان سرمایه داریها و تحت عنوان "جنگ تمدنها" براه انداخته میشوند. از دید یک نیروی مترقی, "اسلام عزیز" با هر قرائتی, همانقدر عقب مانده و ارتجاعی است, که مسیحیت و یهودیت و دیگر مظاهر ارتجاع. یک نیروی مترقی نمیتواند در عین محکومیت "اسلام عزیز" نسبت به مسیحیت و یهودیت و غیره, بی طرف بماند چه رسد به آنکه مثل برخی کانالهای پهلوی چی لوس آنجلسی مروج مسیحیت, ..... و یهودیت و غیره باشد.
هی ناشناس من از درونی ترین لایه های اجتماع، و از بین مردم چند جمله برایت می گویم. ارتجاع شما هستید. ارتجاع یعنی چسبیدن به همان خزعبلاتی که طی آن شورش بی دلیل و آن خود آزاری و بازی خوردن احمقانه بخورد من و امثال من دادید. همان مزخرفاتی که که چکیده اش را اینجا هم تکرار کرده اید. از بشنو که این ملت عجیب از این اراجیف تکراری و طوطی وار چندشش می شود چون به هر کلمه اش خروارها خاطرۀ تلخ و جوانی از دست رفته و جوان های ازدست رفته و فرصت های از دست رفته چسبیده است. آنچه من از توی اتوبوس و مترو و کوچه و خیابان و اداره و شرکت و کارخانه می شنوم ایسنت که شریف ترین و خیرخواه ترین در بین همۀ آنهایی که آمده اند و رفته اند همان پدر و پسر بودند. حالا شما هی از این ایسم ها و ایست ها و چرندیات پوسیده و پودر شده و بر باد رفته آنقدر تکرار کنید تا برای شما هم از عزراییل مدد بخواهند.
تعبیرت از ارتجاع همانقدر پوسیده است که تعبیرات سلطنت طلبان ورشکسته به تقصیر. "ارتجاع" را با "قدیمی" اشتباه گرفته ای. "مدرن" را هم با "نو" قاطی کرده ای . هر حرف کهنه ای "ارتجاع" نیست و هر حرف "نویی" هم مدرن نیست. مگر از عمر طالبان چقدر میگذرد؟ کدام آدم عاقلی آنها را "مدرن" به حساب میاورد؟ ارتجاع یعنی بازگشت به ارزش های "ضد انسانی" و سلطنت, درست مثل مذهب, ماهیتی ارتجاعی و ضد انسانی دارد و بهیچ عنوان با حق و حقوق انسان سر آشتی ندارد. اما تازه اگر تعریف خودت را هم ملاک "ارتجاع" قرار دهیم, چطور میتوان جماعتی را مدرن و "ضد ارتجاع" قلمداد کرد که پیشینه خود را به ٢٥٠٠ سال پیش میرسانند و مشروعیت خود را از سنتهای آنروزی ایرانیان میگیرند, سنتهایی که طبیعتا هیچ اثری از رنسانس و موج انسان گرایی قرن ١٧ و ١٨ در ان نبود و کمترین تاثیری از انقلابات بزرگ جهانی قرن بیستم نگرفته بود. این جماعت حتی از انقلاب بزرگ مشروطه هم تاثیری نگرفته اند و حرفهایشان تماما بوی ذهنیت استبداد مطلقه شرقی را میدهد. متاسفانه عادت نداری که کمی مطالعه کنی و حرفهایی را که میشنوی با ملاک "عقل" خودت مورد سنجش قرار دهی. اینطور که معلوم است تو را دیروز آخوندها بازی میدادند (بقول خودت) و امروز هم سلطنت چیان. تا دیروز منبرهای آخوندی تفکر شما را شکل میدادند و امروز هم دکان و دستک منبرهای شیک لوس آنجلسی.
البته یک چیز را درست گفتی. پهلوی ها سازندگیهای بسیار کردند. (راستی مگر رفسنجانی سازندگی نکرد؟) همانطور که استعمار انگلستان هم در هندوستان و ایالات متحده آمریکا سازندگیهای بسیاری انجام داد. هم اکنون هندوستان دانشگاه هایی دارد که قابل مقایسه با بهترین دانشگاه های غرب و از جمله آمریکا است. بهترین بیمارستانها و دانشگاه های آمریکا هم بعضا توسط انگلستان پایه ریزی شده اند. اصلا استعمار همین است. استعمار به معنای "طلب سازندگی" است. استعمارگر برای "ساختن" آمده. منتهی این ساختن "مجانی" نیست, بلکه به قیمت گرفتن حق حاکمیت ملی از مردم است. از جمله بهمین دلیل است که ملتهای هند و آمریکا بر علیه استعمار انگلستان قیام کردند. عطای "سازندگیهای" انگلستان را به لغای "نقض حق حاکمیت ملی" خویش بخشیدند. شاه هم "سازندگی" کرد, منتهی بخاطر وجود اختناق, این "سازندگی" منجر به فساد و اختلاف طبقاتی شدید از یک سو و یک نظام سیاسی ناپایدار از سوی دیگر شد. "تمدن بزرگ" شاه هم چیزی جز ساخت بلوارهای جدید و ساختمانهای شیک (انهم تنها در شهرهای بزرگ), بدون کمترین توسعه انسانی نبود و نتیجه "تمدن بلواری" آریامهری هم صد البته از این بهتر نمیشود. اصلا سازندگی مطابق قانون اساسی مشروطه, کار شاه نیست, بلکه کار نخست وزیر منتخب مردم و پاسخگو به نمایندگان مردم است, تا جلوی فساد گرفته شود.
بهتر است بجای تکرار خزعبلات دکان های سلطنت چی, که حتی برای مردم ٣٥ سال پیش هم قابل قبول نبود, فکری برای پاسخگویی به اینهمه ایراداتی کنی که از ابتدای تشکیل سلطنت ارتجاعی و مطلقه پهلوی, بر ان گرفته شده است, وگر نه این ادعاها را سلطنت چیان حداقل نزدیک به شصت سال است که دارند تکرار میکنند که همان موقع هم قابل قبول نبود. تکرار هزار باره این خزعبلات که جز توجیه استبداد و ارتجاع کارکرد دیگری ندارد, نامی جز "ارتجاع" ندارد.
عزیز من علت این تناقض خیلی ساده است! شاه هم مانند شیخ یک اصل اساسی داشت, که ان هم حفظ نظام- بخوانید حفظ منافع هیات حاکمه مفتخور و دزد و وابسته- بود . ان موقع و در زمان حضور سوسیالیستها و هنگامه قدرت جهانی احزاب سکولار و بالاخص چپ, حفظ نظام, مستلزم سرکوب سکولارها بود. بهمین دلیل هم باید باد زیر قبای آخوند میکردند و سمبلهای ارتجاع مذهبی را تبلیغ میکردند. امروز اما, منافع جماعت پهلوی پرست در تضاد با "اسلام" تامین میشود. بالاخص که به دلیل تفاوت بسیار ناچیز و میکروسکوپیک شیخ و شاه از نقطه نظر اعتقاد به دموکراسی, آزادی و حقوق مردم, اساسا این "اسلام ستیزی" تبدیل به "هویت" جریان پهلوی چی- که بشدت از بحران هویت رنج میبرد- شده است .
پاسخحذفبنابر این جریان پهلوی چی نیاز شدیدی به "اسلام ستیزی" دارد, چه برای "هویت یابی" و ترسیم نقاط اختلاف نظری ناچیزی که با آخوندها دارد و چه برای سهم طلبی از قدرت, مساله ای که بطور تاریخی سبب اختلاف در میهنمان, بین دو ستون ارتجاع یعنی شیخ و شاه میشده است.
البته حتما متوجه اختلاف اساسی بین مبارزه نیروهای مترقی با هر نوع اندیشه دینی, حال چه اسلام باشد, چه مسیحی و چه یهودی یا هر دین دیگر, با "اسلام ستیزی" هستید که توسط نیروهای عقب مانده, ارتجاعی و دست راستی مذهبی از قماش نئوکانها و اوانجلیستها تبلیغ و سازماندهی میشوند و در راستای حفظ منافع کلان سرمایه داریها و تحت عنوان "جنگ تمدنها" براه انداخته میشوند.
از دید یک نیروی مترقی, "اسلام عزیز" با هر قرائتی, همانقدر عقب مانده و ارتجاعی است, که مسیحیت و یهودیت و دیگر مظاهر ارتجاع. یک نیروی مترقی نمیتواند در عین محکومیت "اسلام عزیز" نسبت به مسیحیت و یهودیت و غیره, بی طرف بماند چه رسد به آنکه مثل برخی کانالهای پهلوی چی لوس آنجلسی مروج مسیحیت, ..... و یهودیت و غیره باشد.
هی ناشناس
پاسخحذفمن از درونی ترین لایه های اجتماع، و از بین مردم چند جمله برایت می گویم. ارتجاع شما هستید. ارتجاع یعنی چسبیدن به همان خزعبلاتی که طی آن شورش بی دلیل و آن خود آزاری و بازی خوردن احمقانه بخورد من و امثال من دادید. همان مزخرفاتی که که چکیده اش را اینجا هم تکرار کرده اید. از بشنو که این ملت عجیب از این اراجیف تکراری و طوطی وار چندشش می شود چون به هر کلمه اش خروارها خاطرۀ تلخ و جوانی از دست رفته و جوان های ازدست رفته و فرصت های از دست رفته چسبیده است. آنچه من از توی اتوبوس و مترو و کوچه و خیابان و اداره و شرکت و کارخانه می شنوم ایسنت که شریف ترین و خیرخواه ترین در بین همۀ آنهایی که آمده اند و رفته اند همان پدر و پسر بودند. حالا شما هی از این ایسم ها و ایست ها و چرندیات پوسیده و پودر شده و بر باد رفته آنقدر تکرار کنید تا برای شما هم از عزراییل مدد بخواهند.
هی فنی
حذفتعبیرت از ارتجاع همانقدر پوسیده است که تعبیرات سلطنت طلبان ورشکسته به تقصیر. "ارتجاع" را با "قدیمی" اشتباه گرفته ای. "مدرن" را هم با "نو" قاطی کرده ای . هر حرف کهنه ای "ارتجاع" نیست و هر حرف "نویی" هم مدرن نیست. مگر از عمر طالبان چقدر میگذرد؟ کدام آدم عاقلی آنها را "مدرن" به حساب میاورد؟ ارتجاع یعنی بازگشت به ارزش های "ضد انسانی" و سلطنت, درست مثل مذهب, ماهیتی ارتجاعی و ضد انسانی دارد و بهیچ عنوان با حق و حقوق انسان سر آشتی ندارد.
اما تازه اگر تعریف خودت را هم ملاک "ارتجاع" قرار دهیم, چطور میتوان جماعتی را مدرن و "ضد ارتجاع" قلمداد کرد که پیشینه خود را به ٢٥٠٠ سال پیش میرسانند و مشروعیت خود را از سنتهای آنروزی ایرانیان میگیرند, سنتهایی که طبیعتا هیچ اثری از رنسانس و موج انسان گرایی قرن ١٧ و ١٨ در ان نبود و کمترین تاثیری از انقلابات بزرگ جهانی قرن بیستم نگرفته بود.
این جماعت حتی از انقلاب بزرگ مشروطه هم تاثیری نگرفته اند و حرفهایشان تماما بوی ذهنیت استبداد مطلقه شرقی را میدهد.
متاسفانه عادت نداری که کمی مطالعه کنی و حرفهایی را که میشنوی با ملاک "عقل" خودت مورد سنجش قرار دهی. اینطور که معلوم است تو را دیروز آخوندها بازی میدادند (بقول خودت) و امروز هم سلطنت چیان. تا دیروز منبرهای آخوندی تفکر شما را شکل میدادند و امروز هم دکان و دستک منبرهای شیک لوس آنجلسی.
البته یک چیز را درست گفتی. پهلوی ها سازندگیهای بسیار کردند. (راستی مگر رفسنجانی سازندگی نکرد؟) همانطور که استعمار انگلستان هم در هندوستان و ایالات متحده آمریکا سازندگیهای بسیاری انجام داد. هم اکنون هندوستان دانشگاه هایی دارد که قابل مقایسه با بهترین دانشگاه های غرب و از جمله آمریکا است. بهترین بیمارستانها و دانشگاه های آمریکا هم بعضا توسط انگلستان پایه ریزی شده اند. اصلا استعمار همین است. استعمار به معنای "طلب سازندگی" است. استعمارگر برای "ساختن" آمده. منتهی این ساختن "مجانی" نیست, بلکه به قیمت گرفتن حق حاکمیت ملی از مردم است. از جمله بهمین دلیل است که ملتهای هند و آمریکا بر علیه استعمار انگلستان قیام کردند. عطای "سازندگیهای" انگلستان را به لغای "نقض حق حاکمیت ملی" خویش بخشیدند.
شاه هم "سازندگی" کرد, منتهی بخاطر وجود اختناق, این "سازندگی" منجر به فساد و اختلاف طبقاتی شدید از یک سو و یک نظام سیاسی ناپایدار از سوی دیگر شد. "تمدن بزرگ" شاه هم چیزی جز ساخت بلوارهای جدید و ساختمانهای شیک (انهم تنها در شهرهای بزرگ), بدون کمترین توسعه انسانی نبود و نتیجه "تمدن بلواری" آریامهری هم صد البته از این بهتر نمیشود.
اصلا سازندگی مطابق قانون اساسی مشروطه, کار شاه نیست, بلکه کار نخست وزیر منتخب مردم و پاسخگو به نمایندگان مردم است, تا جلوی فساد گرفته شود.
بهتر است بجای تکرار خزعبلات دکان های سلطنت چی, که حتی برای مردم ٣٥ سال پیش هم قابل قبول نبود, فکری برای پاسخگویی به اینهمه ایراداتی کنی که از ابتدای تشکیل سلطنت ارتجاعی و مطلقه پهلوی, بر ان گرفته شده است, وگر نه این ادعاها را سلطنت چیان حداقل نزدیک به شصت سال است که دارند تکرار میکنند که همان موقع هم قابل قبول نبود. تکرار هزار باره این خزعبلات که جز توجیه استبداد و ارتجاع کارکرد دیگری ندارد, نامی جز "ارتجاع" ندارد.