.
.
.
این داستان کاملا راست است.
چندی پیش در مراسم بخاکسپاری مادر یکی از دوستانم حضور
داشتم. قرار بود همگی به سردخانه یکی از بیمارستانهای بروکسل برویم و پس از غسل و کارهای مربوطه آن زنده یاد ، همگی پشت ماشین نعش کش به گورستانی برویم و مراسم خاکسپاری
را انجام دهیم.
ما همگی در محوطه بیمارستان ، در نزدیکی سردخانه جمع شده
بودیم ، آقایی که از دوستان خانوادگی آن شادروان بود از سردخانه خارج شد و گفت :
تازه مرده شوره رسید و پس از چند لحظه مکث ، اضافه کرد : واقعن جای تاسفه که
اینهمه ایرانی ، اینهمه ساله تو بلژیکیم و یه ارگانی نداریم که کار کفن و دفن مرده
هامون رو انجام بده ، مجبوریم بریم دست به دامن افغانی ها بشیم که بیان مرده هامون
رو بشورن ! ( مرده شور ، گویا یک خانم افغانی بود )
خانم دکتری که اتفاقن در کار خود بسیار استاد است ، با لحن
غم انگیزی گفت : آقای فلانی ، از اولشم همینجوری بودیم ! همین کارها رو کردیم که
شاه ولمون کرد و رفت !
.
نتیجه اخلاقی : خروج محمد رضا شاه از ایران ، بعلت قحطی مرده شور بوده !
.
.
جاکش.. دقیقا مرده شور کم بود. واسه همین مرده هایی مثل تو جون سالم بدر بردین انقلاب ریدین و افتادین تو این گه... خاک بر سرت.
پاسخحذفاره کاش مرده شور به اندازه کافی داشتیم که تو مادر به خطا و همه آنها که بانی این انقلاب کثیف بودند را میشست. گوه بگور پدر هر الاغ بیشناق.
پاسخحذف