.
شرح ماجرا :
در یکی از باغ وحش های انگلستان ، در موقع نهار یک پلنگ ، یه بچه موش بی سرپرست وارد محوطه میشه و یه راست میره سراغ نهار آقا پلنگه و شروع میکنه به ناخنک زدن !
آقا پلنگه بجای اینکه با سر پنجه آقا موشه رو دور کنه ، خیلی با وقار وامیسته تا آقا موشه از غذاش بخوره و آخرش هم آقا موشه رو یه ماچ گنده میکنه و میذاره که برگرده سر خونه زندگیش !
بزرگان ایرانزمین از دیرباز فرموده اند :
ای بسا آقا پلنگه با وقار .... ای بسا آدم در فکر شکار
شعور پلنگ از آدمی بیشتر است .... پس پلنگ آدم و آدمی خر است
.
.
.
.
شرح ماجرا :
در یکی از باغ وحش های انگلستان ، در موقع نهار یک پلنگ ، یه بچه موش بی سرپرست وارد محوطه میشه و یه راست میره سراغ نهار آقا پلنگه و شروع میکنه به ناخنک زدن !
آقا پلنگه بجای اینکه با سر پنجه آقا موشه رو دور کنه ، خیلی با وقار وامیسته تا آقا موشه از غذاش بخوره و آخرش هم آقا موشه رو یه ماچ گنده میکنه و میذاره که برگرده سر خونه زندگیش !
بزرگان ایرانزمین از دیرباز فرموده اند :
ای بسا آقا پلنگه با وقار .... ای بسا آدم در فکر شکار
شعور پلنگ از آدمی بیشتر است .... پس پلنگ آدم و آدمی خر است
.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر