.
.
.
کتاب « دکتر محمد مصدق در محکمهٔ نظامی » ، سرهنگ جلیل بزرگمهر، دو جلد، تهران، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۳، دوبار در سالهای ۶۹ و ۷۸ در یک جلد توسط انتشارات “نیلوفر” نیز انتشار یافته است.
.
زمانی که پس از کودتای ننگین 28 مرداد ، به حکم دربار شاهنشاهی ، بر خلاف
قوانین جاری در بیدادگاه نظامی وقت ، بزرگ مرد تاریخ ، دکتر محمد مصدق ، نخست
وزیر دولت ملی مردمی ایران ، توسط سرتیپ حسین آزموده ( از سرسپردگان
انگلیسی مزاج ) به عنوان دادستان نظامی کل کشور محاکمه میگردید ، دکتر مصدق
به صلاحیت دادستان معترض گشت و اظهار داشت :
در زمان قائله فارس ( شورش عشایر به تحریک دولت انگلیس ) بنده ایشان را به سمت دادستان نظامی فارس منسوب کردم ، ایشان طی یادداشتی اظهار ناتوانی و عدم صلاحیت احراز این پست را در پاسخ حکم من ارسال داشتند !!
متاسفانه من اکنون ان یادداشت را در اختیار ندارم ! چرا که از این بی لیاقتی معلوم الحال به شدت خشمگین شدم و آنرا پاره کردم !! اکنون چطور چنین بی لیاقتی ، صلاحیت احراز پست دادستان نظامی کل کشور و محاکمه نخست وزیر مملکت را پیدا کرده !؟
ایشان نه تنها به اعتراف خود چنین صلاحیتی ندارند ، بلکه ایشان اصولا از صداقت در گفتار و کردار هم بی بهره اند !!
آزموده به شدت بر آشفت و این تهمت و جسارت را به شدت محکوم و اظهارات دکتر مصدق در خصوص حکم وی و پاسخ خویش را انکار کرد.
در میان هیاهوی یک تنه سرتیپ و در مقابل هیئت دادرسان ؛ دکتر مصدق کاغذی را از میان مدارک خود خارج کرد و گفت :
آقا جان سرو صدا نکن ! دروغ هم نگو این دست خط شما ، اینجاست !!!
.در زمان قائله فارس ( شورش عشایر به تحریک دولت انگلیس ) بنده ایشان را به سمت دادستان نظامی فارس منسوب کردم ، ایشان طی یادداشتی اظهار ناتوانی و عدم صلاحیت احراز این پست را در پاسخ حکم من ارسال داشتند !!
متاسفانه من اکنون ان یادداشت را در اختیار ندارم ! چرا که از این بی لیاقتی معلوم الحال به شدت خشمگین شدم و آنرا پاره کردم !! اکنون چطور چنین بی لیاقتی ، صلاحیت احراز پست دادستان نظامی کل کشور و محاکمه نخست وزیر مملکت را پیدا کرده !؟
ایشان نه تنها به اعتراف خود چنین صلاحیتی ندارند ، بلکه ایشان اصولا از صداقت در گفتار و کردار هم بی بهره اند !!
آزموده به شدت بر آشفت و این تهمت و جسارت را به شدت محکوم و اظهارات دکتر مصدق در خصوص حکم وی و پاسخ خویش را انکار کرد.
در میان هیاهوی یک تنه سرتیپ و در مقابل هیئت دادرسان ؛ دکتر مصدق کاغذی را از میان مدارک خود خارج کرد و گفت :
آقا جان سرو صدا نکن ! دروغ هم نگو این دست خط شما ، اینجاست !!!
.
سرچشمه :
کتاب « دکتر محمد مصدق در محکمهٔ نظامی » ، سرهنگ جلیل بزرگمهر، دو جلد، تهران، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۳، دوبار در سالهای ۶۹ و ۷۸ در یک جلد توسط انتشارات “نیلوفر” نیز انتشار یافته است.
.
.
سلام دوست عزیز - تسلیت میگم عاقبت مظلومانه ابرمردتاریخ / مصدق بزرگ که اگرچنان نمی کردند واوموفق به تشکیل حکومت جمهوری می شد مانه گرفتار دیکتاتوری محمدرضامی شدیم ونه " دجال " وتسلیت میگم کودتای ننگین بیست وهشت مردادهزاروسیصدوسی ودورو ( اول اینو بگم تایه چیزی میخوام بگم / بعد )
پاسخحذفسئوالی که پیش مِی اید این است که چرا در ایران حداقل در 200 سال گذشته سیاست مدارانی که گرایش به مردم داشته و مالک اصلی کشور را مردم میدانستند همواره مقهور قدرت مستبدینی میشدند که در وهله اول به منافع مالی خود فکر میکردند و انتقال حاکمیت به مردم در تفکرات آنها جائی نداشته
پاسخحذف