.
عجیب بعضی ها در ضمیر
ناخودآگاهشون بنی صدر رو باعث شکستها و نابسامانی هاشون در زندگی میدونند !
.
چند وقت پیش رفته بودم یه
رستوران ایرانی و داشتم زرشک پلو با مرغ میخوردم و یک آقایی هم در میز بغلی نشسته بود و داشت باقالی پلو میخورد.
همینجوری که بفکر بدهکاریهام بودم ، یه صدای آخی شنیدم و وقتی برگشتم به طرف صدا ، متوجه شدم که یه سنگی رفته زیر دندون آقای بغل دستی و دندونش شکسته !
آقای بیچاره ، رییس رستوران رو صدا کرد و تکه سنگ و دندون شکسته اش رو بهش نشون داد که یوهویی صاحب رستوران صداش رفت بالا و هرچی فحش تو دهنش بود به بنی صدر داد !
همینجوری که بفکر بدهکاریهام بودم ، یه صدای آخی شنیدم و وقتی برگشتم به طرف صدا ، متوجه شدم که یه سنگی رفته زیر دندون آقای بغل دستی و دندونش شکسته !
آقای بیچاره ، رییس رستوران رو صدا کرد و تکه سنگ و دندون شکسته اش رو بهش نشون داد که یوهویی صاحب رستوران صداش رفت بالا و هرچی فحش تو دهنش بود به بنی صدر داد !
.
مشتری بیچاره ، هاج و واج مونده
بود که جریان چیه و این داره از شکسته شدن دندونش شکایت میکنه ، صاب رستوران چرا
به بنی صدر فحش میده.
.
مشتری های دیگه هم بخیال اینکه
این مشتریه خود بنی صدره دور میز یارو جمع شده بودند ولی هر چی نگاه میکردند هیچ شباهتی
نمیدیدند.
.
خلاصه اگه نریخته بودیم و میونجیگری
نکرده بودیم ، صاب رستورانیه ، پاچه مشتری بیچاره رو ول نمیکرد !
.
مشتری بیچاره با یک دندون شکسته
و پاچه شلوار پاره شده ، پس از پرداخت پول میز ، از رستوران رفت بیرون ، ولی پسر
صاب رستوران بدو بدو رفت دنبالش و میگفت یا باید بیایی و به پای پدرم بیافتی و از
بابت شکسته شدن دندونت ، عذر خواهی کنی یا من میدونم و اون بنی صدر بی همه چیز !
.
صاب رستوران هم در حالی که روی
یه صندلی ولو شده بود و خانمش بادش میزد ، داد زد ولش کن بره این فلان فلان شده روووو
، ولش کــــــــــــن ....، اینجور مشتری ها نمک میخورن و نمکدون میشکنن.... مردیکه اومده باقالی پولوی ما رو کوفتش کرده
، دندونشم شکونده ، دو قورتو نیمشم باقیه ... اگه اینها یه جو غیرت داشتند
که الاحضرت ماها رو ول نمیکرد بره که ....
.
خدا لعنتت کنه بنی صدر ، به
زمین گرمت بزنه.... و یوهویی از هوش رفت !
.
زنش با مشت به تخت سینه خودش
میکوبید و جیغ میزد که بنی صدر به حق دو طفلان مسلم اللهی تیزآب سلطانی تو حلقت
بریزن که تو این رستوران هم دست از سر ما ور نمیداری ، به حق فاطمه زهرا اللهی
حناق یه ساعته بگیری بنی صدر ...
.
بعدشم به پسرش گفت چرا واستادی
، بدو اون کاست سوگند پادشاهی شاهزاده رو بذار، حالش جابیاد !
.
پسرش هم همینجوری که به بنی صدر
بد و بیراه میگفت داد زد ، چرا نشستین ، مگه نمیبینید که حال پدرم بده ، یالا
بیایید حساباتونو صاف کنید و بزنید به چاک جعده تا اون روی سگم بالا نیومده !
.
بعدش روش رو به من کرد و گفت تو
که غذات تموم شده ، به چی نیگا میکنی .... بلند شو بیا بـــیـــــــــنـــیــــــــــم ....
.
من تا رفتم دم صندوق گفتم حالا
شما زیاد خودتونو .... که یوهویی پرید تو حرفم و گفت : حرف اضافی نباشه ! اول بگو
جاوید شاه و بعد بگو غذا چی داشتی ، همین !
.
منم گفتم : جاوید شاه ، زرشک ....
.
.
:)))))
پاسخحذفخیانت دستبوس خمینی- بنیسگ- به ایران خیلی چرکین تر از اینکه با این جور ماستهای بیمزه مالیده بشه. در ضمن، شما پاچه خوارن این بنیسگ، چرا تمام مخالفانش رو به شاه پرست بودن محکوم میکنین؟ که البته پرستش خر شاه احمق شرف داره به کاسه لیسی دستبوس دیو جماران . حماقت بهتر از بیشرفی هستش، جناب علف هرز ۶۶۶
پاسخحذف.
حذفبزرگان ایرانزمین از دیرباز فرموده اند :
.
مار و شغال و خفاش .... به ز شاه اللهی های فحاش
.
پهلوی چیان، این دم و دنبالچه های ارازل و اوباشی از قماش شعبان بی مخ و رمضان یخی و ناصر جیگرکی از این بهتر هم نمیشوند. این جماعت اوباش باید به تالی های عمامه به سرشان در لجنزار تاریخ ملحق شوند که پای آخوند را برای اولین بار پس از مشروطه با کودتای ٢٨ مرداد در ایران باز کردند.
حذف.
حذف«« این جماعت اوباش باید به تالی های عمامه به سرشان در لجنزار تاریخ ملحق شوند که پای آخوند را برای اولین بار پس از مشروطه با کودتای ٢٨ مرداد در ایران باز کردند »»
.
هم میهن گرامی به نکته خوبی اشاره فرمودید.
.
درود و سپاس بر شما
.
مگر نمی دانی ، این ها از الآن افتاده اند به جان رقبای احتمالی شازده ؟
پاسخحذف.
حذفدقیقا
.
سپاس از شما
.
پاینده ایران
.
mozakhraf
پاسخحذف.
حذفشما به خوبی خودتون ببخشید
.
:-))
.
666جان نمیدانم از 34 سال گذشته چندسال آن را درایران بوده ای؟ وچند سال از این 34 سال را علاقمند به مسائل سیاسی بوده ای ؟و خودت شخصا چه دریافتی از تغییرات سیاسی که منجر به برقراری جمهوری اسلامی شد ،داری؟اما دریافت خود من از آن تغییر در چند جمله این است.
پاسخحذفگروه هایی با خط مشی کاملا متفاوت که به هیچ وجه تحمل هم قطاران خود را هم نداشتند(به حدی که به روی هم اسلحه می کشیدند وجان هم را می گرفتند)با تشکیل کنسرسیومی جهانی شامل گروه های کثیف داخلی و بین المللی ،و با حمایت بی چون وچرای خارجی 1-چند صباحی اختلافات خودرا کنار گذاشتند .2-حکومت را به دست گرفتند 3-برای اینکه فرصت داشته باشند غنائم را تقسیم کنند با تزریق اختلافاتشان به بدنه ملت ،گفتمان سرزنش وحمله مداوم به دگراندیشان را در میان همان ملت نهادینه کردند 4- از آن سود بردندوهنوز هم از آن سود می برند.
666جان از تو که حوصله تأسیس این وبلاگ را داری واز دیگر هم میهنانم که همچون من به امید شنیدن صدایی آشنا ساعتها در وبلاگ ها پرسه میزنند خواهش می کنم همگی به صورتی هدفمند گفتمان سرزنش وحمله مداوم به دگران را از اظهار نظرمان حذف کنیم.سپاسگزارم
.
حذفهم میهن گرامی
.
درود و سپاس بر شما برای توجهتان
.
پاینده ایران
.
"گروه هایی با خط مشی کاملا متفاوت که به هیچ وجه تحمل هم قطاران خود را هم نداشتند(به حدی که به روی هم اسلحه می کشیدند وجان هم را می گرفتند)با تشکیل کنسرسیومی جهانی شامل گروه های کثیف داخلی و بین المللی.........."
حذفدهر کشوری که تحت اشغال خارجی یا نوکران خارجی قرار میگیرد، یا حتی مورد حمله خارجی واقع میشود، خیلی طبیعی است که گروه های بقول شما رقیب و متخاصم اختلافات خود را کنار بگذارند و بر علیه دشمن خارجی و نوکرانش متحد شوند. به عنوان مثال در فرانسه اشغالی توسط هیتلر، فرانسویان با اتحاد کلیه اقشار و طبقات و گروه ها، حتی گروه های متخاصم در کنار هم بر علیه حکومت دست نشانده ویشی و سردمدار ان یعنی مارشال پتن جنگیدند.
در ایران خودمان هم در زمان حمله عراق به ایران تا مقطع فتح خرمشهر که جنگ ایران، جنگی ملی و تدافعی و به قصد حفظ خاک وطن بود، تمامی گروه ها، حتی گروه های مخالف حکومت با هم متحد شدند و بر علیه دشمن خارجی جنگیدند. از جمله به همین دلیل بود که خمینی نگ را به مثابه برکت و رحمتی میدانست که با ان میتوانست مخالفتها را سرکوب کرده و مردم را از هر قشر و گروه در پشت سر خود نگاه دارد.
بنابر این خیلی طبیعی است که کلیه اقشار و گروه های مردم، حتی گروه های مخالف با هم، در زمان انقلاب هم بر علیه حکومت خارجی ساخته و خارجی خواسته پهلوی متحد شده و بر علیه ان بجنگند. حکومتی که تنها پایگاه اجتماعیش، مشتی ارازل و اوباش کرایه ای بودند که با پول سیا و اینتلیجنت سرویس بر علیه دولت ملی دکتر مصدق کودتا کردند.
اما داستان اسلحه کشیدن این گروه ها بر روی همدیگر، دیگر حکایت از پشت سر گذاشتن تمامی مرزها و پرسنسیپهای اخلاقی و جرات و جسارت گوینده ان در دروغ گویی و داستان پردازی دارد. این گروه ها نه تنها بر روی هم اسلحه نکشیدند، بلکه در تمامی شهرهای میهن با استفاده از فضای آزاد روزهای اول انقلاب، مشغول گفتگوها و بحث های سیاسی و عقیدتی با هم بودند. تنها گروهی که مشغول چماقداری بر علیه مردم و گروه های سیاسی بود، همین جماعت عقب مانده خمینی چی بودند که اندکی پیش از ان، ارتش را از شاه (و با مباشرت آمریکا) تحویل گرفتند تا با ان به جان مردم رنج دیده میهنمان بیفتند و حاصل انقلاب و جنبش مردم را برای خود بچینند و مردمی را که برای احقاق حقوقشان به خیابانها آمده بودند، بار دیگر به خانه ها بفرستند تا با ان، استبدادی به مراتب بدتر را بر میهنمان حاکم نمایند.
"و با حمایت بی چون وچرای خارجی 1-چند صباحی اختلافات خودرا کنار گذاشتند ....."
حذفتاریخ جهان نشان میدهد که برای مبارزه با رژیمی بی پایه و خارجی ساخته مثل رژیم پهلوی که کمترین پایگاه اجتماعی نداشت، نیازی به حمایت خارجی نیست، چه رسد از نوع "بی چون و چرایش".
"2-حکومت را به دست گرفتند........."
تنها کسانی که حکومت را بدست گرفتند، آخوندها بودند که هم در ٢٨ مرداد ١٣٣٢ همپالکی کودتاچیان آریامهری بودند و هم در تمامی سالهای حکومت شاه از مراحم خاصه آریامهری و بخشش های سخاوتمندانه ان در حمایت از ارتجاع و خرافه پراکنی بهره مند بودند و هم از اعتماد کامل سران آریامهری بهره مند بودند، تا آنجا که سران ارتش آریامهری ارتش را دودستی بنا به فرمان استعمار تحویل خمینی و اعوان و انصارش دهند.هر چه باشد جماعت خمینی چی، دنبالچه همان آخوندهای پاچه ور مالیده ای از قماش کاشانی و شمس قنات آبادی بودند که در روز ٢٨ مرداد، رژه ارازل و اوباش کرایه ای و فواحش شهر نو، "صدای پای ارتش اسلام" را برایشان تداعی کرد. این جماعت دوزیست البته هم از اعتماد کامل استعمار برخوردار بودند و هم از اعتماد کامل نوکران پهلوی چی ان.
گروه های دیگری که اتفاقا بیشترین سهم را در انقلاب داشتند بر خلاف تصور شما نه تنها هرگز حکومت را بدست نگرفتند، بلکه از همان روزهای اول سرکوب شدند. اولین این گروه ها سازمان چریکهای فدایی خلق بود که اندکی پس از پیروزی انقلاب میتینگ ها و تظاهراتش هدف حمله ارازل و اوباش اسلامی قرار گرفت و آخرین ان هم سازمان مجاهدین خلق بودند.
"-برای اینکه فرصت داشته باشند غنائم را تقسیم کنند با تزریق اختلافاتشان به بدنه ملت ،گفتمان سرزنش وحمله مداوم به دگراندیشان را در میان همان ملت نهادینه کردند .....4- از آن سود بردندوهنوز هم از آن سود می برند......"
کدام غنائم!!؟؟؟ چه غنایمی تقسیم شد؟!!! چه سودی از ان برده شد؟!!! غنائم را تنها آخوندهایی بین هم تقسیم کردند که ارتش را با مراحم آریامهری از سران رژیم شاه و با زد و بند با استعمار تحویل گرفتند و گر نه سهم کمونیستها، مجاهدین و ملیون که چیزی که گلوله و اعدام نبود. این ادبیات شایسته همان ارازل و اوباش کرایه ای ٢٨ مردادی است که جز برای غنائم و دلارهای سبز سیا و اینتلیجنت سرویس، حاضر به انجام هیچ کاری نیستند، نه مبارزینی که با قبول هزاران خطر با استبداد و ارتجاع آریامهری و ساواک ان درافتادند، شکنجه و مرگ را به جان خریدند تا آزادی را برای مردم به ارمغان بیاورند.
از ان گذشته داشتن عقیده حق هر انسانی است و اختلافات سیاسی و عقیدتی در یک جامعه بسیار طبیعی بوده و موتور محرکه ان جامعه است و نمیتوان ترویج عقیده و دیدگاه را تحت عنوان "گفتمان سرزنش وحمله مداوم به دگراندیشان " محکوم نمود، بالاخص که "دگر اندیشان" مورد نظر شما همان کسانی هستند که از سیستم استبدادی و استعماری حمایت میکنند و پاسخی هم به هیچیک از ننگ و گندهایشان از جمله کودتای ٢٨ مرداد نداشته و ندارند. هر چقدر جان و زندگی انسانها مقدس است، افکار و آرا قابل نقد، حمله، دفاع یا محکومیتند ، بسته به آنکه تا چه حد با حقوق و کرامت انسانی تطابق دارند. بالاخص آرایی که استبداد و دیکتاتوری و کودتا را توجیه میکنند، هیچ حرمتی نداشته و ندارند. دیگر همین را هم کم داریم که فردا محکومیت نازی ها و فاشیست ها هم تحت عنوان "حمله به دگر اندیشان" مهر بطلان بخورد.
.
حذفهم میهن گرامی ،
.
درود و سپاس بر شما که خیلی خوب و سنجیده لب مطلب را بیان فرمودید
.
همیشه خوب و خوش و تندرست باشید
.
پاینده ایران
.
ناشناس جان امروز و همین حالا دوباره به وبلاگ 666جان برگشتم ومطلبت را خواندم .در 34 سال گذشته بدون داشتن هر گونه فعالیت سیاسی تشکیلاتی (هرچند که نسبت به بعضی ایده های سیاسی غیر تشکیلاتی سمپاتی داشته ام)همواره یک ناظر جستجو گر بوده ام که بارها وبارها پیش از هرگونه انتقاد به اوضاع سیاسی کشورم به توقعات مشروع مردمم توجه کرده ام و به موانعی که مردم کشورم را از رسیدن به توقعاتشان باز می دارد .سعی نمی کنم به جمله ،جمله مطلبی که گفته ای بپردازم زیرا گفتگو در باره آن شرایطی لازم دارد که ما همگی از آن محروم هستیم .اما پافشاری می کنم بر اینکه آنچه از دریافت های خودم با شما به اشتراک گذاشته ام ، کاملا مستند است و از اسرار تاریخ به حساب نمی آید .به این ترتیب ، پرسش هایی وجود دارد که به هر حال نیازمند پاسخ است ومهمترین آن اینکه اگر به قول تو دوست عزیزم،((درهر کشوری که تحت اشغال خارجی یا نوکران خارجی قرار میگیرد، یا حتی مورد حمله خارجی واقع میشود، خیلی طبیعی است که گروه های بقول شما رقیب و متخاصم اختلافات خود را کنار بگذارند و بر علیه دشمن خارجی و نوکرانش متحد شوند. به عنوان مثال در فرانسه اشغالی توسط هیتلر، فرانسویان با اتحاد کلیه اقشار و طبقات و گروه ها، حتی گروه های متخاصم در کنار هم بر علیه حکومت دست نشانده ویشی و سردمدار ان یعنی مارشال پتن جنگیدند))چرااین اتحاد درسیاه ترین روزهای تاریخ کشورمان شکل نمی گیرد؟هرچند که این پاراگراف ازمطالب شما را جمله ای نامرتبط با موضوع کشورمان می دانم اما پاسخ من این است:اینان(( 3-برای اینکه فرصت داشته باشند غنائم را تقسیم کنند با تزریق اختلافاتشان به بدنه ملت ،گفتمان سرزنش وحمله مداوم به دگراندیشان را در میان همان ملت نهادینه کردند)) کامنت من هم برای بر حزر داشتن 666جان ، شما ودیگر دوستانی است که حاکمان اشغالگر کشورمان را اصلاح ناپذیر می دانیم ودرحالی که سهمی از خان غنی یغما ی سرمایه های بی کران کشورمان نداریم چون زورمان به این حاکمان نمی رسد در این شیب خسته کننده همدیگر را گاز می گیریم .به زبان ساده تر خواهش می کنم ((اگر باری زدوشم برنداری چرا باری به دوشم می گذاری؟)).حالا ...یه چیزی با همین محتوی. عزیز دلم همانطور که گفتم مجال گفتن در باره کل مطلبت را ندارم تنها آرزو می کنم که فرصتی برای انتخابات کاملا آزاد درکشور فراهم شود تا پس از آرامش ،در اوضاعی بهتر بتوانیم گفتگو کنیم.به امید آن روز....
پاسخحذفگرین جان منم رامین بالاترین ........کوسی شر بود یکم خلاقیتت رو ببر با لا .
پاسخحذفنخست - « کوسی شر « دیگه چه صیغه ایست ؟؟؟!!!!
حذفکمی سواد خود را ببر بالا که این اراجیف را ننویسی و آبروی خودت را نبری !
دوم - خلاقیت نیست عزیز ، عین واقعیت است !
چندین و چند سخن سلطنت طالبان به هم سنجاق شده و شده اینی که میبینی !