۱۳۹۲ دی ۱۰, سه‌شنبه

پرسشی از ماله کشان پهلوی ...

.
بتاریخ  یکشنبه ۷ آبان ۱۳۹۱ ه‍.ش. عکسی در  وبلاگم و چند سایت اینترنتی درج کردم « اینجا » که طبق معمول با فحاشی حزب الله و فحاشی و حاشای انصار شاه الله روبرو شد !

سلطنت طلبان معقول به ماله کشیدن بسنده کردند و گفتند که لباس سربازان ، مربوط به زمان محمد رضا شاه نیست ، بلکه برمیگردد به فلان و بیسار زمان !

- شناسنامه عکس ؟؟ از کجا باید فهمید که این عکس ایرانه ، حکم از طرف کی‌ بوده؟؟ دست از این بچه بازیهای تهوع آور بردارید

- عکس مال جنگ جهانی دوم وسربازان خارجی است

- این عکسه اصلا مال ایران نیست سربازهای زمان شاه اصلا لباس هاشون اینطوری نبود که !!! 




 ولی خوشبختانه این عکسها هم پیدا شدند و حالا باید از انصار شاه الله و سلطنت طلبان پرسید که این « قیام ملی » که میفرمایید ، بدست ارتشیان ایران انجام شده بود یا اینکه سربازان خارجی در آن نقش داشته اند ؟!


 دو سرباز ارتش در حال شلیک به خانه دکتر محمد مصدق



خودرو فضل‌الله زاهدی ( سیاه رنگ ) در خلال کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که توسط خودروهای نظامی اسکورت شده‌است



تیرباران مخالفان پهلوی پس از کودتای 28 مرداد

.
.

در همین راستا :


تفاوت بین این دو عکس را پیدا کنید
.
.
قابل توجه کسانی که شناخت درستی از « دوران طلایی پهلوی » ندارند !
http://666sabz.blogspot.be/2015/06/blog-post_22.html

 

شباهت بین دو عکس بیاد ماندنی از دوران های طلایی پهلوی و اسلامی !
http://666sabz.blogspot.be/2014/10/blog-post_9.html

 


ولایت وقیح رو سفید شد ! ( سرگرد محمود سخایی و منوچهر سخایی )

 http://666sabz.blogspot.be/2012/08/blog-post_20.html
 
ولایت وقیح رو سفید شد ! ( میرزاده عشقی )
http://666sabz.blogspot.be/2014/07/blog-post_5.html
 
دو مبارز ، یک سرنوشت ! ( کریمپور شیرازی )
http://666sabz.blogspot.be/2015/02/blog-post.html

دو مبارز ، یک سرنوشت ! ( دکتر فاطمی )
 http://666sabz.blogspot.be/2011/12/blog-post_31.html


دو مبارز ، یک سرنوشت ! ( سرگرد سیروس ستوده و سرگرد محمود سخایی ) 


  
شباهت بین دو عکس بیاد ماندنی از دوران های طلایی پهلوی و اسلامی !
https://666sabz.blogspot.be/2014/10/blog-post_9.html
 

ماجرای کشته شدن سرتیپ افشارطوس ، رئیس شهربانی کل کشور در دوران دکتر مصدق ! 
http://666sabz.blogspot.be/2015/04/blog-post_28.html
 
 
قابل توجه کسانی که شناخت درستی از « دوران طلایی پهلوی » ندارند !

 

 

 

خبر برگشت شاه به ایران پس از کودتای ۲۸ امرداد در نیویورک تایمز !

.
.
.
 خبر برگشت شاه به ایران پس از کودتای ۲۸ مرداد در نیویورک تایمز.
.

ترجمه : شاه بازمی‌گردد ، کودتای نظامی دولت مصدق را واژگون کرد
.
.



.
.
در همین راستا :



.

شاه بخشید ، خواهرش بخشید ، شاه الله نبخشید ! + سند


دو مبارز ، یک سرنوشت ! 


عکس هنوز دیده نشده از هیتی که فرمان عزل از سوی الاحضرت رضا شاه دوم را برای نخست وزیر وقت خواهد برد !


ماجرای کشته شدن سرتیپ افشارطوس ، رئیس شهربانی کل کشور در دوران دکتر مصدق !


ماجرای کشته شدن سرگرد محمود سخایی به فرمان پادشه خوبان !


کودتای 28 امرداد 32 ، آغاز پایان سلسله پهلوی !


پرسشی از ماله کشان پهلوی ...
.
.
قابل توجه کسانی که شناخت درستی از « دوران طلایی پهلوی » ندارند ! 
.
.
ننگی را که مصدق نپذیرفت ولی شاه فورا قبول کرد ! + عکس و فیلم
.

پای سخنان نصرت الله خان ! 



.

 



۱۳۹۲ دی ۵, پنجشنبه

جوکی از زمان شاه : یه روز پسر شعبون بی مخ ....

.
در حکومت های استبدادی ، وقتی که مجالی برای مخالفت و انتقاد به سیاستهای دولت و شخص مستبد نیست ، کاریکاتور کشیدن و مقاله نوشتن و خلاصه هر حرکتی که به مزاج شخص شخیص مسبتد خوش نیاید ، پیگرد « بی » قانونی دارد و با داغ و درفش از « متخلف » پذیرایی میشود ، بنابرین مردم با ذوق روی می آورند به ساختن جوک که نه جایی درج شود و نه نام سازنده آن مشخص باشد ولی دهان به دهان بچرخد و کمی مردم را آرام و سبک کند !
.
در جمهوری ننگین اسلامی هم ، شاهد ساخته شدن جوکهای بیشماری درباره سران حکومتی ، حتی امامان و پیامبران هستیم ، چرا که هر گونه مقاله و کاریکاتور و خلاصه ساز مخالف ، برای سازنده آن ، بی دغدغه و دور از خطر نخواهد بود !
.
در حکومت استبدادی پهلوی هم ، جوکهای بیشماری درباره شاه و هویدا و شعبون بی مخ ساخته میشد. این جانب برآن شدم ، تا جایی که حافظه ام یاری میکند جوکهای کهن زمان شاه را بازگو کنم تا بدست فراموشی سپرده نشده و به نسل تازه و آینده منتقل شوند !
.
.
.
یکی از جوکهای شعبون بی مخ به این ترتیب بود که :
.
 یه روز پسر شعبون بی مخ گریه کنون میره خونه و شعبون ازش میپرسه چی شده ، پسرش میگه بابا معلم فارسیمون با من لجه ، دیکته رو بهم صفر داده !
.
شعبون میگه غلط کرده ، فردا خودم میام مدرست ، حساب معلمت رو میرسم.
.
فرداش شعبون میره پیش معلم فارسی پسرش و بهش میگه ، خانم معلم دشمنیتون با پسرم چیه که بهش صفر دادین ؟
.
معلم میگه ، دشمنی چیه آقا ، پسر شما همه چی رو غلط مینویسه و میخونه ! میگید نه ، آلان جلوی شما ازش یک امتحان میگیرم.
.
پسر شعبون رو صدا میکنه پای تخته و بهش میگه ببین عزیزم ، بهت یک کلمه میگم ، اگه درست نوشتی و خوندی ، بهت بیست میدم. بعدش میگه بنویس « خیار » ، پسره مینویسه « منار » ، معلم میگه حالا بخونش ،  پسره میخونه « چنار » !
.
معلم رو به شعبون میکنه و میگه ، عرض نکردم ؟! تو یک کلمه سه تا غلط داره !
.
شعبون میگه خانم معلم ، خیال نکنید ما بیسوادیم هیچی حالیمون نیست ! خوب ایشون 3 تا غلط داره ، پس میشه 17 !
.
.

در همین راستا :

.
.
.

- ماجرای فولکس سواری شاه ...

- علت نچسب بودن تمبر خامنه ایی کشف شد !

.

- یه روز پسر شعبون بی مخ ....

 

- یه روز محمد رضا شاه میره مشهد زیارت ...

 

- ماجرای به سینما رفتن شاه و سرود شاهنشاهی ...

 

- ماجرای اسکی رفتن شاه و شعبون بی مخ ... 

 

- مینی بوس بسیج و مرد مست ...

.

.
.

قابل توجه کسانی که بهم تهمت اصلاح طلبی و خط امامی و مزدوری و و و میزنند
.
نمونه هایی از ویدیوهای من :

.
.
.
.
.

لحظه تولد خامنه ایی *** بسیار محرمانه


.
.
.
.
.
البته تمام اینها تا زمانی که در راستای بازیافت استبداد پهلوی نباشه ، پشیزی ارزش نداره و انصار شاه الله همچنان من و دیگر مخالفان حکومتهای استبدادی را به مزدوری برای جمهوری ننگین اسلامی متهم خواهند کرد !
.
.
نمونه هایی از پوسترهای من :
.
 
.
.
.
.

.

.
.

۱۳۹۲ آذر ۲۹, جمعه

شب یلدا بر هم میهنان آزاده ، فرخنده باد

.

.
.

یک جوک قدیمی از زمان محمد رضا شاه : ماجرای اسکی رفتن شاه و شعبون بی مخ !

.
یکی از جوکهای زمان محمد رضا شاه ، ماجرای اسکی رفتنش با شعبون بی مخ بود که عینا برایتان بازگو میکنم : 
.
روزی شاه با شعبون میرند اسکی و شعبون که نه اسکی بازی بلد بوده و نه مایل به یادگرفتنش بوده چون باصطلاح خودش اینجور « قرتی بازی ها » رو برای جاهل جماعت افت میدونسته ، در پایین پیست منتظر شاه میمونه.
.
شاه از بالای پیست سر میخوره و همینطوری که میومده پایین ، پیچ و تاب و ویراژ میداده تا به نزدیکی های شعبون میرسه و برای ایـستادن ، طبق معمول یه چرخش سریع میکنه ، جوری که برف و یخ میپاشه به سر تا پای شعبون بی مخ !
.
شاه با نیشخندی بر لب به شعبون میگه : خوب شعبون ، چطور بود ؟!
.
شعبون هم در حالی که برف ها رو از روی لباس میتکوند میگه : قربان از بالا تا  پایین رو خیلی خوب اومدین ولی این یه تیکه آخرش خیلی ک...ی بود !

.
.


در همین راستا :

.
.
.

- ماجرای فولکس سواری شاه ...

- علت نچسب بودن تمبر خامنه ایی کشف شد !

.

- یه روز پسر شعبون بی مخ ....

 

- یه روز محمد رضا شاه میره مشهد زیارت ...

 

- ماجرای به سینما رفتن شاه و سرود شاهنشاهی ...

 

- ماجرای اسکی رفتن شاه و شعبون بی مخ ... 

 

- مینی بوس بسیج و مرد مست ...

.