۱۳۹۲ شهریور ۶, چهارشنبه

پیکره رفسنجانی ساخته و رونمایی شد

.

.
.

سخنی متفاوت درباره « ساپورت » !

.
ساپورت که در اصل بمعنای « حامی و حمایت کننده » است را ایرانیان تازه بدوران رسیده برای دو لباس متفاوت استفاده میکنند که یکی « جوراب شلواری » و آن دیگری « ساق پا » است !
.
که البته نامهای ساق پا و جوراب شلواری زیاد جالب نیستند و تازه بدوران رسیده ها ترجیح میدهند از نامهای قلمبه سلمبه خارجکی که در اصل نام آن شی هم نیست ، استفاده کنند چون برایشان جذاب تر و نشانگر خارجی بودن آن است !
.
حالا یکی نیست به ما بگه که این نوع شلوار ، از کجای بانوان گرامی حمایت میکنه که همچین نامی را برایش انتخاب کرده اند !
.
.
وقتی که در جستجوگر گوگل دنبال واژه ساپورت میگردیم
 با چنین عکسهای روبرو میشویم
.
.
.
ولی زمانی که نام اصلی آن که لگین بمعنای « ساق پا » است را
 به جستجوگر گوگل میدهیم ، با این نوع عکسها روبرو میشویم
.

.
.
و اما ساندیس خوران ولایت هم نه تنها از نام ازمن درآوردی ساپورت استفاده میکنند بلکه همان نام را هم به انگلیسی مینویسند که چیزی میشود در حد همان « آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند » !
.

.

.
.
ایرانی ، زبانی فارسی را دریاب !
.
.



 در همین راستا :


پس زنگها کی به صدا درمیایند !
http://666sabz.blogspot.be/2015/05/blog-post_27.html



ایبوپروفن ، استامینوفن ، ژلوفن ، ملوفن ، کوفتوفن ، زهرماروفن ، دیگه چه صیغه ایست ؟!
http://666sabz.blogspot.be/2015/12/blog-post_40.html


فارسی را دریابیم ! 
http://666sabz.blogspot.be/2012/12/blog-post_16.html
.
.
سخنی متفاوت درباره ساپورت
http://666sabz.blogspot.be/2013/08/blog-post_28.html

.
.
مستند از تهران تا کایرو
http://666sabz.blogspot.be/2012/07/blog-post_31.html




خواهشمندم که از « تازه به دوران رسیده ها » پیروی نکنید !

.
.

۱۳۹۲ شهریور ۵, سه‌شنبه

یک نمونه از صنایع داخلی در زمان شاه !

.
در زمانی که جمهوری ننگین اسلامی حتی صنایع دستی سنتی مانند گلدان مینا و قاب خاتم و سفره قلمکار و و و را از چین وارد میکند ، بد نیست که نسل جوان بداند که در زمان شاه ، ایران گامهای بلندی در زمینه خودکفایی برداشته بود !

این یک نمونه از صنایع داخلی صد در صد بومی در زمان محمد رضا شاه است که به پیشنهاد شاه ، زیر نظر متخصصان فرانسوی تولید شد و تنها برای مصارف خصوصی و مراسم رسمی شاه بکار میرفت ولی طی یک قرارداد ، فرانسه موظف شده بود که کارخانه مونتاژ آنرا به ازای سالیانه پانصد میلیون بشکه نفت ، به ایران بدهد تا ایران بتواند در مدت زمان کوتاهی ، این نوع دسته هونگ را بومی سازی کند و به تولید انبوه  برساند !
.


.
.

هووخ شتره و نور چشمش !

.

.
هنوز موندم که چرا انصار شاه الله به شتر و شترمرغ ، انقدرحساسیت دارند که همه لینک های مربوط به این دو جانور بیگناه را منفی بارون و فرستنده آنرا فحش بارون میکنند !
.
.

۱۳۹۲ مرداد ۳۱, پنجشنبه

من هووخ شتر مرغه هستم !

.

.
.

پان ایرانیست واقعی ... فروهر بود و فاطمی

.
پان ایرانیست واقعی ... فروهر بود و فاطمی

که یکی بدست مزدوران و به فرمان مستقیم حاج محمد رضا پهلوی کشته شد و دیگری بدست مزدوران و به فرمان مستقیم حاج سید علی خامنه ایی !
.

برای بهتر دیدن عکس ، رویش کلیک بفرمایید
.

.
.

۱۳۹۲ مرداد ۳۰, چهارشنبه

سخن جالب دکتر محمد مصدق به دادستان نظامی ، سرتیپ حسین آزموده !

.
.
 زمانی که پس از کودتای ننگین 28 مرداد ، به حکم دربار شاهنشاهی ، بر خلاف قوانین جاری در بیدادگاه نظامی وقت ، بزرگ مرد تاریخ ، دکتر محمد مصدق ، نخست وزیر دولت ملی مردمی ایران ، توسط سرتیپ حسین آزموده ( از سرسپردگان انگلیسی مزاج ) به عنوان دادستان نظامی کل کشور محاکمه میگردید ، دکتر مصدق به صلاحیت دادستان معترض گشت و اظهار داشت :
در زمان قائله فارس ( شورش عشایر به تحریک دولت انگلیس ) بنده ایشان را به سمت دادستان نظامی فارس منسوب کردم ، ایشان طی یادداشتی اظهار ناتوانی و عدم صلاحیت احراز این پست را در پاسخ حکم من ارسال داشتند !!

متاسفانه من اکنون ان یادداشت را در اختیار ندارم ! چرا که از این بی لیاقتی معلوم الحال به شدت خشمگین شدم و آنرا پاره کردم !! اکنون چطور چنین بی لیاقتی ، صلاحیت احراز پست دادستان نظامی کل کشور و محاکمه نخست وزیر مملکت را پیدا کرده !؟

ایشان نه تنها به اعتراف خود چنین صلاحیتی ندارند ، بلکه ایشان اصولا از صداقت در گفتار و کردار هم بی بهره اند !!

آزموده به شدت بر آشفت و این تهمت و جسارت را به شدت محکوم و اظهارات دکتر مصدق در خصوص حکم وی و پاسخ خویش را انکار کرد.

در میان هیاهوی یک تنه سرتیپ و در مقابل هیئت دادرسان ؛ دکتر مصدق کاغذی را از میان مدارک خود خارج کرد و گفت :

آقا جان سرو صدا نکن ! دروغ هم نگو این دست خط شما ، اینجاست !!!
.
.
سرچشمه : 

کتاب « دکتر محمد مصدق در محکمهٔ نظامی » ، سرهنگ جلیل بزرگ‌مهر، دو جلد، تهران، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۳، دوبار در سال‌های ۶۹ و ۷۸ در یک جلد توسط انتشارات “نیلوفر” نیز انتشار یافته‌ است.
.
.
.
.

۱۳۹۲ مرداد ۲۹, سه‌شنبه

شاه بخشید ، خواهرش بخشید ، شاه الله نبخشید ! + سند

.
محمد رضا شاه و خواهرش ، اشرف پهلوی در دست داشتن در کودتای 28 امرداد 32 و همچنین به ساخت و پاختشان با جاسوسان انگلیسی و آمریکایی در راستای اجرای این خیانت ننگین به ملت بزرگ ایران ، اعتراف میکنند ولی انصار شاه الله همچنان بر طبل تو خالی « قیام ملی » میکوبند !
.
.
  برای واضح تر دیدن عکسها ، یکی بزنید تو سر شاه

.
.
.

.
.

در همین راستا :

.

دو مبارز ، یک سرنوشت ! 


ماجرای کشته شدن سرتیپ افشارطوس ، رئیس شهربانی کل کشور در دوران دکتر مصدق !


ماجرای کشته شدن سرگرد محمود سخایی به فرمان پادشه خوبان !


کودتای 28 امرداد 32 ، آغاز پایان سلسله پهلوی !


پرسشی از ماله کشان پهلوی ...
.
.
قابل توجه کسانی که شناخت درستی از « دوران طلایی پهلوی » ندارند ! 
.
ننگی را که مصدق نپذیرفت ولی شاه فورا قبول کرد ! + عکس و فیلم
.



.
.
.

۱۳۹۲ مرداد ۱۷, پنجشنبه

ماجرای باقالی پلو ، دندان شکسته ، صاحب رستوران و بنی صدر

.

عجیب بعضی ها در ضمیر ناخودآگاهشون بنی صدر رو باعث شکستها و نابسامانی هاشون در زندگی میدونند !
.
چند وقت پیش رفته بودم یه رستوران ایرانی و داشتم زرشک پلو با مرغ میخوردم و یک آقایی هم در میز بغلی نشسته بود و داشت باقالی پلو میخورد.

همینجوری که بفکر بدهکاریهام بودم ، یه صدای آخی شنیدم و وقتی برگشتم به طرف صدا ، متوجه شدم که یه سنگی رفته زیر دندون آقای بغل دستی و دندونش شکسته !
 

آقای بیچاره ، رییس رستوران رو صدا کرد و تکه سنگ و دندون شکسته اش رو بهش نشون داد که یوهویی صاحب رستوران صداش رفت بالا و هرچی فحش تو دهنش بود به بنی صدر داد  !
.
مشتری بیچاره ، هاج و واج مونده بود که جریان چیه و این داره از شکسته شدن دندونش شکایت میکنه ، صاب رستوران چرا به بنی صدر فحش میده.
.
مشتری های دیگه هم بخیال اینکه این مشتریه خود بنی صدره دور میز یارو جمع شده بودند ولی هر چی نگاه میکردند هیچ شباهتی نمیدیدند.
.
خلاصه اگه نریخته بودیم و میونجیگری نکرده بودیم ، صاب رستورانیه ، پاچه مشتری بیچاره رو ول نمیکرد !
.
مشتری بیچاره با یک دندون شکسته و پاچه شلوار پاره شده ، پس از پرداخت پول میز ، از رستوران رفت بیرون ، ولی پسر صاب رستوران بدو بدو رفت دنبالش و میگفت یا باید بیایی و به پای پدرم بیافتی و از بابت شکسته شدن دندونت ، عذر خواهی کنی یا من میدونم و اون بنی صدر بی همه چیز !
.
صاب رستوران هم در حالی که روی یه صندلی ولو شده بود و خانمش بادش میزد ، داد زد ولش کن بره این فلان فلان شده روووو ، ولش کــــــــــــن ....، اینجور مشتری ها نمک میخورن و نمکدون میشکنن.... مردیکه اومده باقالی پولوی ما رو کوفتش کرده ، دندونشم شکونده ، دو قورتو نیمشم باقیه ... اگه اینها یه جو غیرت داشتند که الاحضرت ماها رو ول نمیکرد بره که ....
.
خدا لعنتت کنه بنی صدر ، به زمین گرمت بزنه.... و یوهویی از هوش رفت  !
.
زنش با مشت به تخت سینه خودش میکوبید و جیغ میزد که بنی صدر به حق دو طفلان مسلم اللهی تیزآب سلطانی تو حلقت بریزن که تو این رستوران هم دست از سر ما ور نمیداری ، به حق فاطمه زهرا اللهی حناق یه ساعته بگیری بنی صدر ...
.
بعدشم به پسرش گفت چرا واستادی ، بدو اون کاست سوگند پادشاهی شاهزاده رو بذار، حالش جابیاد !
.
پسرش هم همینجوری که به بنی صدر بد و بیراه میگفت داد زد ، چرا نشستین ، مگه نمیبینید که حال پدرم بده ، یالا بیایید حساباتونو صاف کنید و بزنید به چاک جعده تا اون روی سگم بالا نیومده !
 .
بعدش روش رو به من کرد و گفت تو که غذات تموم شده ، به چی نیگا میکنی .... بلند شو بیا بـــیـــــــــنـــیــــــــــم ....
 .
من تا رفتم دم صندوق گفتم حالا شما زیاد خودتونو .... که یوهویی پرید تو حرفم و گفت : حرف اضافی نباشه ! اول بگو جاوید شاه و بعد بگو غذا چی داشتی ، همین !
.
منم گفتم : جاوید شاه ، زرشک ....
.
.